- پس گیتن
پس انداز کردن، پس گرفتن
معنی پس گیتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن
چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
بسیار گفتن بدرازا کشانیدن سخن. یا پر گفتن بقرآن خوش است (مثل) وقتی از مباحثه دو تن خسته میشوند این جمله را گویند
بد شدن پس از نیکویی، بدشدن، تنزل کردن، عقب رفتن: (روز بروز پس میشاشد)
چیز داده را گرفتن فراز گرفتن باز گرفتن واستدن استرداد: کتابش را پس گرفت، مکافات یافتن پاداش یافتن پاد افراه یافتن: از هر دست که بدهی پس میگیری. یا پی گرفتن بایع سلعه را از مشتری. متاع فروخته را از مشتری پس گرفتن وردبهای آن. یا پس گرفتن درس از طفل. درس خوانده را از طفل پرسیدن
((~گِ رِ تَ))
فرهنگ فارسی معین
چیز داده را گرفتن، بازگرفتن، واستدن، متاع فروخته شده را از مشتری بازگرفتن و رد بهای آن
ذخیره، انبار
پس گرفتن
انباشتن، پس گرفتن، قبول کالای پس آورده
بند زدن چینی
